هر دفعه که برای خودم شمرده شمرده آن 175 شهید را به یاد می برم تا درست تر درک کنم باز دل شوره میگیرم که نکند از کاروانشان جا بمانم . باز با خود کلنجار میروم که حتما منتظرمونن.کاش می شد از مبدا عشق با آن ها بودم تا انتها ی مقصد ایمان وبهشت همراهیشان میکردم تا حداقل مطمئن بشم که الان باهاشونم .
به خودم میگویم : نگاه کن الان پیششونی ... چه سعادتی ...
یکدفعه از خیال بیرون می آیم و باز هم همان دلشوره های قدیمی
سنگر ما مجازیه حقیقی نیست ! اما سنگر های حقیقی منظره شان خوشگل تر است . نگاه میکنم میبینم که ما فقط چهارتا دلنوشته مینویسیم که آنهم شاید بخوانند یا نخوانند ! اما این ها در سنگر های حقیقی به طور 24 ساعته زیر نظر خود خدا بودن . خدا باهاشون بود ، پشتشون بود . دید که چقدر در نماز شب هایشان خدا را صدا میزدند با خدای خودشون راز و نیاز میکردن که : ای خدا وصال تو آرزوی ماست...
خب خدا هم این ها رو دیده و برده پیش خودش دیگه ...
امروز پیام آوران ما از مامن عشق از خته ی کربلایی ها شلمچه به تهران میان تا یکبار دیگه مارو شرمنده خودشون کنن و بگن بعد 30 سال ، شما در قبال دینی که داشتین چیکار کردین ؟
اونوقت جواب من محصل نسل دوم انقلاب چیه؟
امروز میعادگاه ما با شهدای غواص عملیات کربلای 4 میدان بهارستان تهران ساعت 16
یادتون باشه شهدا منتظرن ...
« سنگر اصلی »